سلام
والا ما که همیشه عارض هستیم، این یکی هم روش ! چند وقت پیش در هتل محل اقامتمون توی کربلا با یکی از کارگر هاش آشنا شدم که از ادکلن خوبی استفاده می کرد ، از بوی بسیار خوبش خوشم اومد و ازش درخواست کردم که بیارتش تا ببینم ، اون هم بدون مقدمه اومد زد روی گردن خشگل ما ! ، و الان هم گردن عزیزمون پر قارچ های غیر خوراکی شده...
الان هم خدا خیر بده دکتر های پوست رو که نوبت نمیدن ، و خدا خیر بیشتر رو بده به دکتر ع.ب که به داد ما رسید و کم کم داریم از این فلاکت در میاییم!
ان شا الله جمعه کنکور دارم و در طی این چند روزه نتایج کنکور هم اعلام میشه ، شدیدا التماس دعا داریم...
پی نوشت : با خودم فکی می کنم وبلاگ چیز خوبی هست که آدم خاطرات روزانه اش رو بنویسه تا هم دوستانش یک فیضی ببرند و هم اینکه اگر یک روز دلت گرفت بشینی پای نوشته ها و خاطراتت...!
یا حق
نویسنده » علیرضا » ساعت 10:38 عصر روز سه شنبه 86 شهریور 13