سفارش تبلیغ
صبا ویژن



خاطراتی از برگشت - روز نوشت علیرضا درباره جامعه کامپیوتر و اینترنت






درباره نویسنده
خاطراتی از برگشت - روز نوشت علیرضا درباره جامعه کامپیوتر و اینترنت
آی دی نویسنده
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
تابستان 1386
بهار 1386


لینک دوستان
مژگان
رونیکا
قصه گو
اکرانه
حباب زندگی
بابای دلارام
نازلی
وبلاگ فارسی

www.withmyself.com
عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
خاطراتی از برگشت - روز نوشت علیرضا درباره جامعه کامپیوتر و اینترنت

آمار بازدید
بازدید کل :31764
بازدید امروز : 35
 RSS 

   

سلام
امروز می خوام خاطراتی ازسفر که بسیار بسیار خوش گذشت ، رو بنویسم تا هم مروری باشه بر کارهای مثبت و منفی ما در این سفر ، و هم یادگاری بمونه

روز اول : نیروی امنیتی که مسولیت ما رو به عهده داشت اجازه رفتن به قبرستان وادی السلام(نجف) رو به هیچ کس نمیداد، این قبرستان قبلا محل درگیری جیش المهدی و نیروهای آمریکایی بوده و مهمات عمل نکرده ای در آن از زمان درگیری به جا مانده است و به دلیل بزرگی این قبرستان و عدم توانایی پلیش عراق از امنیت خوبی برخوردار نیست ، به همین دلیل ورود ایرانیان را ممنوع اعلام کرده اند، این قبرستان حدود 20 کیلومتر و دارای قبرهایی از 500 سال قبل است(شایدم بیشتر) به عبارتی بزرگترین قبرستان جهان اسلام شناخته میشه.
خلاصه ساعتای 9 بعد از صبحانه به همگی میگفتیم بیایین بریم زیارت(منظور قبرستان وادی السلام) ، اونایی که میگرفتن ما چی داریم میگیم و منظورمون چی هست میگفتن بریم ، بعضی ها هم که... اخه چون نیروی امنیتی دور و برمون بود نمیشد آشکارا اعلام کنیم.
خلاصه 7/8 نفری از دوستان شدیم و دل رو زدیم به دریا و هرکسی با مسئولیت خودش بصورت دسته جمعی راهی وادی السلام شدیم ، خیلی با حال بود ، یک قبر رو دیدم که مال سال 1300 هجری قمری بود و حتی 1200 هم به چشم می خورد ، با دوستان به مقام هود و صالح رفتیم عکس هاش رو بزودی در وبلاگ قرار میدم بعد سر قبر آیت الله قاضی (ره) علیه رفتیم که ایشون در زمان خودشون از علمای بزرگ شیعه محسوب می شدند و آیت الله بهجت از شاگردان ایشان بودن... خلاصه آخر سر به مقام امام زمان(ع) رفتیم ، در مسیر نشانه های جنگ محسوس بود خلاصه وادی السلام که آرزوی رفتنش رو داشتم رو هم دیدم(پدرم بشدت با رفتن من به این قسمت نا امن مخالف بود)
ظهر اون روز بعد از ناهار به مسجد کوفه رفتیم ، جاتون خالی 72 رکعت نماز و اعمال مسجد رو به جا آوردیم که خیلی خیلی فاز داد مخصوصا اینکه بعد از ظهر جمعه بود ولی حسرت دعای سمات به دلمون موند ، چون جماعت از بس خسته شده بودن ، راضی به خوندن به صورت جمعی نشدن ! یکی که آشنایی به دعای سمات و وقت خواندن اون نداشت ، گفت : توی اتوبوس می خونیم!!! در برگشت از مسجد کوفه راننده اتوبوس رفته بود شام بخوره و درها قفل بود ، ولی با کمک ابو کیوان که از پنجره به داخل اتوبوس رفته بدن ، درهای اتوبوس را باز کردیم (زاهدانی بودنمون در ثابت کردیم)
صبح فردای اون روز به  مسجد سهله رفتیم ، مسجد سهله یکی از مساجد مقدسی است که طبق روایات پس از ظهور آقا امام زمان ، این محل منزل آقا خواهد شد ، خلاصه یه چند رکعتی نماز هم اونجا خوندیم و به هتل برگشتیم .
ما در هتل به مسئول ارتباطات معروف شده بودیم ، حدود 30 تا سیم کارت عراقی خریده بودم که با همون قیمت(8 هزار تومان) به سایر دوستان واگذار کردیم و مشکلات ارتباط شون به ایران رو به نحوی اسون شد!
ادامه دارد...





نویسنده » علیرضا » ساعت 6:38 عصر روز پنج شنبه 86 مرداد 25